سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://Ahorayearyaii.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ
www.shereno.com
لینک دوستان
www.shereno.com

این نوشته برچیده از سایت فوسکا می باشد.

تابلویی که مشاهده می کنید، اثر «» نقاش معروف اسپانیایی (قرن 18) روایت کننده ی یکی از داستان های مشهور در است.

stories iranian stories iran  pantea «کوروش کبیر» و «پانته آ» | تاریخ ما Tarikhema.ir

در لغت نامه ی دهخدا زیر عنوان «پانته آ» بر اساس روایت «» آمده است :

هنگامی که پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به بزرگ عرضه می کردند. در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین شوش به نام پانته آ که همسرش به نام « آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود . چون وصف زیبایی پانته آ را به گفتند ، درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند. و حتی هنگامی که توصیف زیبایی از حد گذشت و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار را ببیند، از ترس اینکه به او دل ببازد، نپذیرفت.

پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد . اما اراسپ خود عاشق پانته آ گشت و خواست از او کام بگیرد، بناچار پانته آ از کورش کمک خواست.. آراسپ را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازای از طرف به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند. هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد و از موضوع با خبر شد، به پاس جوانمردی برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند. می گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت:

«سوگند به عشقی که میان من و توست، به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.»

آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته آ بر سر جنازه ی او رفت و شیون آغاز کرد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش کرد تا مراقب باشند که خود را نکشد، اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد و با خنجری که به همراه داشت، سینه ی خود را درید و در کنار جسد به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس کورش و غفلتی که کرده بود، خود را کشت. هنگامی که خبر به گوش کوروش رسید، بر سر جنازه ها آمد.. .

از این روی اگر در تصویر دقت کنید دو جنازه ی زن می بینید و یک مرد و باقی داستان که در تابلو مشخص است.


[ شنبه 91/11/14 ] [ 11:15 عصر ] [ مسافر01 ] [ نظرات () ]

این ضربتی بود که عرب وارد آورد و مدت دو قرنِ دراز، کشوری آباد و آراسته را عرضه دردناکترین طوفان حوادث کرد.

sasanians islamian arabs  634551504973150000 روحانیان فاسد و سرنوشت شومِ ساسانیان | دکتر زرین کوب | تاریخ ما Tarikhema.ir

… با این همه، دولت بر رغم شکوه و عظمت ظاهری که داشت، به سختی روی به پستی و پریشانی میرفت. در پایان سلطنت نوشیروان، ایران وضعی سخت متزلزل داشت. سپاه یاغی بود و روحانیت روی در فساد داشت. فسادی که در وضع روحانی بود، از قدرت و نفوذ موبدان برمیخاست. تشتت و اختلاف در عقاید و آراء پدید آمده بود. و موبدان در ریا و تعصب و دروغ و رشوه غرق بودند.

مزدک و پیش از او مانی، برای آن که تحولی در اوضاع روحانی و دینی پدید آورند، خود کوششی کردند اما نتیجه‌ای نگرفتند. کار مزدک با مقاومت روحانیان و مخالفت سپاهیان مواجه شد و موجب فتنه و تباهی گشت. رأی و تدبیر نوشیروان که با خشونتی بی اندازه توأم بود، این فتنه را بظاهر فرو نشاند، اما عدالتی که در افسانه‌ها به او نسبت داده‌اند، نتوانست ریشه ظلم و فساد را یکسر از بن برآورد. از این رو با مرگ او باز روحانیان و سپاهیان سر به فتنه انگیزی برآوردند.

سلطنت کوتاه هرمز با مخالفت روحانیان و سپاهیان به سرآمد و پرویز نیز با آنکه در جنگها کامیابی‌هایی داشت، از اشتغال به عشرت و هوس، فرصت آن را نیافت که نظمی و نسقی به کارهای پریشان بدهد.

جنگهای بیهوده او نیز با آن همه تجملی که جمع آورده بود، جز آنکه خزانه مملکت را تهی کند نتیجه‌ای نداد. فتنه‌ای که دست شیرویه را به خون پدر آلوده ساخت، از نیرنگ سپاهیان و روحانیان بود. و از آن پس، این دو طبقه چنان سلطنت را بازیچه خویش کردند که دیگر از آن جز نامی نمانده بود. سرداران سپاه مانند “شهر براز” و “پیروز” و “فرخ هرمزد” همان راهی را که پیش از آنها “بهرام چوبین” رفته بود پیش گرفتند. و هر یک روزی چند تخت و تاج را غصب کردند.

اردشیر خردسال پسر شیرویه، و بوراندخت و آذرمیدخت، نیز قدرت آنرا نداشتند که با نفوذ و مطامع سرداران برآیند. چند تن دیگر نیز که بر این تخت لرزانِ بی ثبات برآمدند، یا کشته شدند و یا از سلطنت خلع شدند.

یزدگرد آخرین بازمانده تاجداری بود که از تخمه‌ی مانده بود. اما او نیز کاری از پیش نبرد و گرفتار سرنوشت شومِ بدفرجامی شد که دولت و ملک را یکسره از میان برد. بدین گونه سپاهیان یاغی و روحانیان فاسد را پروای مملکت داری نبود و جز سودجویی و کامرانی خویش اندیشه‌ای دیگر نداشتند.

پیشه وران و کشاورزان نیز که بار سنگین مخارج آنان را بر دوش داشتند در حفظ این اوضاع سودی گمان نمی‌بردند. بنابر این مملکت بر لب بحر فنا رسیده بود و یک ضربت کافی بود که آنرا به کام طوفان حوادث بیفکند.


[ شنبه 91/11/14 ] [ 11:7 عصر ] [ مسافر01 ] [ نظرات () ]

کـاخ کرملیـن روسیـه در یـک نگـاه


هسته مرکزی شهر مسکو ارگ یا کرملین آن است که در قرن پانزدهم در کرانه شمالی رود مسکو ساخته شد و شامل تعدادی کاخ و کلیسا است. کاخ کرملین که می توان آنرا مروارید معماری و یادبود تاریخی روسیه معاصر نامید، از چهار قصر، چهار کلیسا و دیوار کرملین به همراه برج‌های کرملین تشکیل یافته ‌است. از این کاخ به منظور اسکان رئیس جمهور روسیه مورد استفاده قرار می‌گیرد.

دیوارهای کرملین و برج‌ها در طی سال‌های 1485 تا 1495 توسط استادان ایتالیائی ساخته شدند. زوایای ناهماهنگ مثلثی شکل دیوار کرملین محوطه‌ای به مساحت 275000 متر مربع (68 جریب) را در بر می‌گیرد. طول کلی این دیوار 2235 متر (2444 یارد) است ولی ارتفاع آن در جاهای مختلف و بسته به نوع زمین آن، از 5 تا 19 متر در نوسان است. ضخامت دیوار نیز بین 5/3 تا 5/6 متر است. کف پوش برخی تالارهای کاخ از پارکت است که از بیست نوع چوب های گوناگون درست شده است. چنین پارکتی یادآور نقش ونگار حک شده بر فرش است. شبها لوسترهای طلایی رنگ نقش دار که هر یک از آنها یکهزار و سیصد کیلوگرام وزن دارد، نور تالارها را تأمین می کنند.

طی یکصد و شصت سال موجودیت کاخ کرملین این کاخ تغییرات زیادی را از سر گذرانده است. این کاخ دارای 800 اتاق جداگانه از جمله تالارها، سالن‎ها، رخت‎کن، راهرو و اتاق‎های اختصاصی برای اعضای شخص اول مملکت، اتاق مطبوعات و اتاق‎هایی برای خدمه فنی است. کرملین جایی است که تمام راه‎های روسیه به آنجا ختم می‎شود. در اینجا ایوان مخوف و استالین حکومت کردند، ناپلئون از کرملین آتش‎گرفتن مسکو را تماشا کرد، لنین دیکتاتوری پرولتاریا را شکل داد، گورباچف مبتکر پروسترویکا (دگرگون‎سازی) بود، یلتسین سعی کرد اصلاحات را به انجام برساند و ولادیمیر پوتین در راه به انجام رساندن اصلاحات و قراردادن روسیه در ردیف 10 کشور پیشرفته جهان تلاش کرد.


[ جمعه 91/11/13 ] [ 12:45 عصر ] [ مسافر01 ] [ نظرات () ]

مصاحبه علی لهراسبی از پارتی تا هنر (عکس)
 
پارس ناز: علی لهراسبی از دسته خواننده هایی است که با تیتراژهای تلویزیونی معروف شد. خواننده هایی که اگرچه از نظر فنی ها هم کارهایشان ویژگی های منحصر به فردی داشت اما این شانس را داشتند تا با پخش شدن کارهایشان در بهترین ساعات تلویزیون، بیشترین مخاطب را برای خودشان جذب کنند. گپ و گفتی هم که می خوانید در رابطه با همین موضوع است.

من احساس می کنم شما به عنوان کسی که به غیر از کار موسیقی در زمینه های دیگری هم فعال هستند. ذهن بازتری نسبت به این حوزه دارید. شما الکترونیک خواندید و کار تبلیغاتی هم انجام می دهید و همزمان در موسیقی هم فعال هستید. من می خواهم در مورد روند شهرت آدم ها و تبدیل شدنشان به یک برند صحبت کنم. اتفاقی که در موسیقی پاپ می افتد چون در موسیقی سنتی روند شهرت و بزرگ شدن آدم ها کمی متفاوت است.
 

- بله. در موسیقی سنتی همه چیز منطقی تر است. برای همین هم آدم هایی که در موسیقی سنتی هستند ماندگارتر و باسوادتر هستند چون در موسیقی سنتی هر کسی که نمی تواند بالا بیاید. آدم ها باید در یک دوره طولانی آموزش ببینند و جواب پس بدهند تا بتوانند بالا بیایند و رشد کنند. بعد هر کسی هم سر جای خودش است.ولی در پاپ اینگونه نیست. حداقل در 15 سال گذشته که کمی پاپ ما جان گرفته و فراگیرتر شده، شاید بشود گفت هیچ کس بر اساس یک روال تعریف شده و یک پروسه آکادمیک رشد نکرده. این اتفاق برای شما چگونه افتاد؟

- من الکترونیک خواندم و خیلی هم به این رشته علاقه داشتم. همه این اتفاق ها وقتی رفتم دانشگاه افتاد. قبول که شدم گفتم حالا باید کارهای متفرقه هم داشته باشم. من یادگیری پیانو را شروع کردم و یک ارگ خریدم. چون وضعیت مالی ام اینقدر خوب نبود که بتوانم پیانو بخرم. پیانو را پیش مهرداد تاج کریمی کار کردم که آن زمان دانشجوی دکترا بود. خودش موسیقی کودکان می ساخت. من هم خیلی علاقه مند شدم به موسیقی کودکان. از همان اولی هم که کلاس می رفتم ساخت موسیقی را بیشتر دوست داشتم.

در همان زمان کارهایی را ساختم، بیشتر هم برای کودکان. سرود ساختم، جایزه آهنگسازی گرفتم. به قول معروف نبوغم در آهنگسازی گل کرد. ماکت های کارهایم را خودم می خواندم و دوستانی که در ارتباط بودند و می شنیدند پیشنهاد دادند که کارهایت را خودت بخوان. این داستان برای اواخر دهه 70 است و زمانی که نازه نسل اولی های پاپ گل کرده بودند و ما تازه داشتیم موسیقی را یاد می گرفتیم.
 

با چندتا از سرودهایم که خودم خوانده بودم رفتم تلویزیون. آن زمان آقای شهبازیان مسئول بخش سرود و موسیقی صدا و سیما بودند. اینها را دادم به آقای شهبازیان و ایشان هم استقبال کردند و گفتند خیلی خوب است. بعد برایم مجوز خوانندگی صادر کردند اما از اینجا تازه شروع شد. چندتا دوست خوب داشتم که گفتند اگر می خواهی خوانندگی کنی، این راهش نیست. باید مسیر حرکتت را هم مدیریت کنی.

پس در واقع شروع فعالیت حرفه ای شما با تلویزیون بود؟

- البته من پیش زمینه قبلی هم داشتم. من در کودکی و نوجوانی قاری قرآن بودم. آن دوره خیلی به من کمک کرد. کسانی که قرائت قرآن را اصولی یاد می گیرند، یک عالمه تحریرهای خوب یاد می گیرند. قرائت قرآن برای صداسازی مخصوصا در دوره نوجوانی و جوانی فوق العاده است. من این پیش زمینه را داشتم و زمانی که رفتم برای سلفژ کار کردن و یادگیری آواز چند قدم جلو بودم. همزمان که این اتفاقات می افتاد تیتراژ دریایی ها را خواندم که آن هم خیلی خیلی اتفاقی بود.

قبلش من آلبومم را شروع به کار کرده بودم. همان زمان آواز کلاسیک با محمدرضا صادقی کار می کردم. آلبوم را هم یک ترک، یک ترک ضبط می کردم. با آقای چراغعلی کار می کردم و یک ترک را که ضبط می کردم منتظر می ماندم که دوباره پول هایم جمع شود تا ترک بعدی. ترک اول آلبوم را که ساختم و تمام شد یک روز چراغعلی گوش می کند و خوشش می آید.

 آن زمان داشتند سریال دریایی ها را می ساختند، به چراغعلی می گویداین پسر را به دفتر بیار که در مورد کار صحبت کنیم. من رفتم و نتیجه اش این شد که سریال دریایی ها را خواندم و بعد آلبوم دریایی ها و این روال ادامه پیدا کرد. بعد هم از دفتر آقای مشایخی به من زنگ زدند. برای پیله های پرواز. آن زمان تازه با بهروز صفاریان آشنا شده بودم. از زمانی که رفتم کلاس آواز واقعا این تصمیم برایم جدی شد. تا قبلش فقط به صرف علاقه دنبالش می رفتم.
 

شما در صحبت های خودتان هم از تیتراژ خوانی به عنوان شروع کار و یکی از عوامل موفقیت اسم می برید. خیلی از خواننده های دیگر ما هم به واسطه تیتراژخوانی شهرت پیدا کردند یا توانستند این شهرت و محبوبیت را افزایش دهند. این امکانی بوده که برای شما پیش آمده و برای خیلی های دیگر اتفاق نمی افتد. اگر تیتراژ تلویزیونی نبود چه اتفاقی می افتاد؟

- من اصلا رد نمی کنم که تیتراژ خواندن مخصوصا در این چند سال اخیر که خیلی مد شد در واقع، در موفقیت خواننده ها خیلی تاثیر دارد اما من صادقانه می گویم، که برای تیتراژ خواندن هیچ لابی نکردم چون تیتراژ خواندن لابی دارد. هر کسی نمیتواند و اجازه نمی دهند که تیتراژ تلویزیونی بخواند. دریایی ها را گفتم که چطوری خواندم.

در مورد پیله های پرواز یک شبی در برنامه تلویزیونی مهتاب بودم و در آنجا اجرای زننده داشتم. بعد از برنامه تهیه کننده به من گفت تلفن کارت دارد. منشی دفتر آقای مشایخی بود. گفت آقای مشایخی از کار شما خوشش آمده و گفتند که بیاید دفتر برای تیتراژ سریال پیله های پرواز صحبت کنیم. سه سال از دریایی ها می گذشت و واقعا هنوز کسی من را نمی شناخت. یک مقدار هم این روند را باید بگذارید به پای تصمیم گیری آدم ها. یعنی آنها تصمیم گرفتند که من را برای کارشان انتخاب کنند و قطعا این در موفقیت من تاثیر داشت.

پس اعتقاد دارید شانس در موفقیت شما نقش زیادی داشته؟

- یک زمان ممکن است برای شما یک اتفاق خوب بیفتد، اما مهم این است که بتوانید از آن اتفاق خوب در آینده هم استفاده کنید و بتوانید خوب ادامه دهید. خیلی ها هم بودندکه تیتراژهای خوبی خواندند ولی نتوانستندن خوب ادامه دهند. اگر به آن موقعیت خوبی که برایتان پیش می آید به چشم یک اتفاق لحظه ای نگاه کنید، تمام می شود. تیتراژ پیله های پرواز برای من همین حکم را داشت. بعد از آن سریال خیلی به من پیشنهاد شد. پیشنهادهای خوبی هم شد. اما هیچ کدامشان شرایطش به من نمی خورد.
 

شاید فقط دوتا سریال آقای سهیلی زاده به من پیشنهاد شد که نتوانستم قبول کنم. اولین تجربه موفقم با سهیلی زاده بود اما کار بعدی را نتوانستم با ایشان کار کنم، با اینکه از کار اول هم بسیار راضی بودم چون ما شرایطمان این بود که می گفتیم اگر می خواهید تیتراژ به ما بدهید باید خودمان کار کنیم. فقط اینکه تیتراژ یک سریال خوب را بخوانم، برایم کافی نبود. باید تیتراژی را می خواندم که می گرفت.

 تیتراژی را که می توانم بخوانم و بگیرد که خودم مدیریتش کنم. خودم بگویم آهنگساز و ترانه سرا چه کسی باشد. چون عموما کسانی که موسیقی سریال یا فیلم می سازند تجربه شان در زمینه موسیقی پاپ کم است و همینطور بالعکس. این پروسه من را متوقف کرد. از 84 تا 86. همه پیشنهاد تیتراژ آماده می دانند و می گفتند فقط بیا در استودیو بخوان. حقیقتا من اینجور کار کردن را دوست نداشتم.شما می گویید یک شانسی باید برای یک نفر پیش بیاید. قدم دوم این است که بتوانی این شانس را مدیریت کنی؟

- کلا هنر همین است. یک بخش هنر قابلیت ها، استعدادها، دانش و اندوخته ها است. یک بخش دیگر مدیریت کردن اینها. مدیریت کردن است که باعث می شود شما جلو بروید. اگر نه خوش صداتر از من، یک میلیون نفر در این مملکت هستند. یک عالمه آدم بازیگر در این مملکت وجود دارند. بعضی هایشان بی نظیر هستند اما مدیریت کردن بخش هنری اهمیتش از همه بیشتر است. از یک جایی به بعد، یعنی از جایی که شما چندتا کار خوب انجام بدهید و جا بیفتید در کارتان، تعداد پیشنهادهای تان هم زیاد می شود. آن وقت شما هستید که باید تصمیم بگیرید چه کار کنید که بتوانید همینطور خوب ادامه بدهید.
 

یک زمانی منتظر انتخاب شدن هستی و از یک جایی به بعد تو باید انتخاب کنی. چون ایرانی ها عموما دوست ندارند ریسک کنند. دوست دارند سراغ آدم هایی بروند که امتحانشان را پس داده اند. به خاطر همین می آیند سراغت و می گویند: «آقا مثل دلنوازان نمی توانی برایمان بخوانی یا مثل فلان سریال که خیلی گل کرد؟» من که خودمرا تکرار نمی کنم اما یک نکته مهمتر از همه حرف هایی که زدیم، تیتراژخوانی، بسیرا کار تخصصی است. تیتراژهای زیادی از تلویزیون پخش می شود اما چندتا از آنها را یادتان مانده؟ خیلی از خواننده های معروف آمدند، تیتراژ خواندند و موفق نشدند. در صورتی که خارج از تیتراژ موزیک هایشان بسیار معروف بود.با این وجود نظر شما این است که تیتراژخوانی یک کاری است که هر خواننده ای از پس آن برنمی آید.

- همین می گویم تیتراژ خواندن یک کار کاملا تخصصی است. کاملا با تک آهنگ، با آلبوم، با کنسرت و با همه چیز فرق می کند. حتی با موسیقی فیلم سینمایی فرق می کند. من وقتی می خواهم تیتراژ فیلم سینمایی بخوانم یک نگاه دارم و زمانی که تیتراژ سریال یک نگاه دیگر. من نگاه 30 شبی به تیتراژ می کنم. برای سریال، من باید یک موزیکی درست کنم که در 10 شب بگیرد.

 بعد گوش بدهند و حال کنند. نمی خواهم همان شب اول یقه همه را بگیرد. به خاطر اینکه اگر بخواهم موزیکی بسازم که همان شب اول همه را درگیر کند، استایلش یک جور دیگر است و در 10 شب بعدی کسی دیگر دوستش ندارد. خسته می شوند. این اتفاق باید در سینما بیفتد. که آن هم کم می افتد. یعنی در سینما وقتی می خواهید تیتراژ بسازید، باید چیزی بسازید که همان یک بار شنیدن یقه تماشاگر را بگیرد. می دانید که این نوع موسیقی ها خیلی شعر محور نیستند و بیشتر روی موزیک مانور داده می شود.

 کاری که شعر محور می شود با مردم در یک مدت زمانی دوست می شود. باز این کار با آلبوم هم تفاوت دارد. شما زمانی که دارید آلبوم کار می کنید، هم کار شیش و هشت می گذارید، هم کار تلخ می گذارید، هم عاشقانه کار می کنید. یکسری از آهنگ ها را من از آلبوم بیرون گذاشتم که اگر گوش کنی می گویی چرا اینها را بیرون گذاشته ای! اما این آهنگ لای بقیه له می شد. آن هم یک مقوله دیگری است برای خودش.


منبع : هفت صبح
 
 
   

جهت عضویت در سایت کلیک کنید


[ پنج شنبه 91/11/12 ] [ 4:52 عصر ] [ مسافر01 ] [ نظرات () ]

گـلواژه های مانـدگار از دیـدگاه بـزرگان

(قسمت پنجم)
 


[ چهارشنبه 91/11/11 ] [ 8:30 عصر ] [ مسافر01 ] [ نظرات () ]
[ چهارشنبه 91/11/11 ] [ 8:21 عصر ] [ مسافر01 ] [ نظرات () ]

 

گروه اینترنتی ایران لوکس


"سرطان" و "چین"... این دو کلمه حتی اگر در ظاهر هیچ ارتباط منطقی‌ای با هم نداشته باشند؛ وقتی پای محصولات بی‌کیفیت وارداتی به میان می‌آید، معادل یکدیگر قرار می‌گیرند. چین حالا با ردپایی که از خود در تمام معضلات روزمره به جا گذاشته، برای بیشتر مصرف کننده‌های ایرانی به اندازه سرطان ترسناک شده است. به اندازه هوای آلوده و داروی بی‌کیفیت و محصولات غذایی سرطان‌زا.

دو هفته از زمانی که وزیر کشاورزی به مجلس رفت تا درباره سرطان‌زا شدن محصولات کشاورزی به نمایندگان توضیح دهد می‌گذرد و حالا مشخص شده که دلیل آلوده بودن برخی محصولات کشاورزی استفاده از کودهای چینی آلوده است. کودهایی که حبیب برومند داش قاپو، عضو کمیسیون کشاورزی مجلس می‌گوید تاریخ مصرف گذشته بوده اند و تولیدکنندگان بخش اعظمی از محصولات کشاورزی شان را با آنها تغذیه می‌کردند.

هرسال 70 تا 90 هزار بیمار به آمار سرطانی‌های کشور اضافه می‌شوند که یک سوم آنها از این بیماری می‌میرند. این در حالیست که 30درصد از بیماران سرطانی بر اثر محصولات کشاورزی مسموم دچار این بیماری شده اند و ایران را در اولین رتبه سرطان معده در جهان قرار داده اند.


گروه اینترنتی ایران لوکس


آلودگی محصولات کشاورزی ایران آنقدر دردسرساز شده که حالا حتی خارجی‌ها هم محصولات صادراتی ایران را به دلیل نداشتن استانداردهای لازم مرجوع می‌کنند و این محصولات دوباره به بازار داخلی برمی گردد. اما آلودگی مواد غذایی تنها ضرری نیست که چینی‌ها به سلامت ما وارد می‌کنند. چین با صادرات بی‌کیفیتش هر چند وقت یک بار جنجالی به پا می‌کند که "آلودگی"، "سرطان" و "خطر" وجه اشتراک همه این جنجال‌ها هستند.

زندگی چینی؛ از تولد تا مرگ

نوزادان امروزی با کابوس شیرخشک‌های آلوده چینی بزرگ می‌شوند، پا در کفش‌های غیراستاندارد چینی راه رفتن را یاد می‌گیرند، با اسباب بازی‌های آلوده چینی بازی می‌کنند، در هوایی نفس می‌کشند که لنت ترمزهای چینی آن را سرطان‌زا کرده و از محصولاتی می‌خورند که با کودهای آلوده چینی کشت شده‌اند.

در سال 88 بیش از 53هزار کودک چینی به خاطر مصرف شیرخشک‌های آلوده به ملامین بیمار شدند و مرگ 4نفر از آنها متولیان بهداشتی کشورها را به تکاپو انداخت تا جلوی واردات و توزیع این شیرخشک‌ها را بگیرند. آنها دامنه احتیاط را گسترده‌تر کردند و جلوی واردات شکلات و فراورده‌های دیگر شیری را هم از چین گرفتند. حتی صندوق کودکان سازمان ملل متحد و سازمان بهداشت جهانی، تولید و فروش شیرخشک آلوده چینی را محکوم کرد و دولت چین مجبور شد با شرمندگی اعلام کند که در 22 نوع شیرخشک ساخت این کشور، افزودنی غیرمجاز ملامین به کار رفته و وعده اعدام مجرمان را به رسانه‌های بین المللی بدهد.


گروه اینترنتی ایران لوکس


اگرچه در آن دوران معاون وقت غذا و داروی وزارت بهداشت گفت که "ایران هیچ نوع واردات مستقیم شیرخشک از چین نداشته و جای هیچ گونه نگرانی وجود ندارد" اما آمارهای گمرک نشان می‌داد در سال 88، حدود 15 تن شیر خشک از چین وارد ایران شده است.

آلودگی شیر خشک‌های چینی به این دلیل بود که چینی‌های متقلب شیر خام تولیدی را با آب رقیق می‌کردند و برای اینکه در آزمایش‌های کیفی میزان پروتئین آن کافی باشد به آن افزودنی غیر مجاز ملامین صنعتی اضافه کرده و آن را روانه بازار می‌کردند. ملامین یک ماده آلی با پایه شیمیایی است و معمولاً در پلاستیک‌ها، چسب‌ها، وایت بردها و... استفاده می‌شود. این ماده باعث ایجاد سنگ مثانه و سنگ‌ کلیه می‌شود و در شکل پیشرفته تر ممکن است نارسایی کلیه و حتی مرگ را در پی داشته باشد.

بازی با مرگ

سناریوی آلودگی محصولات چینی در بازار اسباب بازی‌هایی که چینی‌ها آن را قبضه کرده اند هم تکرار می‌شود. بیشتر از 95 درصد اسباب بازی‌های موجود در بازار ایران، چینی است و این درحالی است که بیشتر کشورهای دنیا ورود اسباب بازی از این کشور را ممنوع کرده اند. حتی مدتی قبل در آمریکا بیشتر از 20میلیون اسباب بازی ساخت چین به خاطر دارا بودن رنگ‌های سربی و مواد سمی منهدم شدند. وزارت بهداشت این کشور اعلام کرده بود که تماس دست کودکان با اسباب بازی‌های غیراستاندارد چینی به کبد، شش‌ها و سیستم هورمونی بدن آنها آسیب می‌رساند چرا که این اسباب بازی‌ها از مواد بازیافتی ساخته می‌شوند و میزان سرب و کروم در آنها بیش از حدمجاز است.


گروه اینترنتی ایران لوکس


تحریم اسباب بازی‌های چینی در دنیا آنقدر بالا گرفت که در همان روزها رئیس یکی از شرکت‌های سازنده این اسباب بازی‌ها در چین، خودکشی کرد! سامانه هشدار "راپکس" اروپا هم چند ماه قبل اعلام کرد حدود 1800 کالا به خصوص البسه و منسوجات، اسباب بازی و وسایل نقلیه موتوری ساخت چین خطرناک ارزیابی شده اند چرا که البسه چینی باعث ایجاد حساسیت پوستی شده و برخی اسباب بازی‌ها هم خطر خفگی برای کودکان دارند.

پا در کفش چینی‌ها

آلودگی حتی به کفش‌های چینی هم رسیده است! کفش‌های ظریف و رنگی مد روزی که قیمت ارزان شان آن‌ها را وسوسه انگیزتر می‌کند اما در مقابل، ده‌ها بیماری پیش بینی نشده را هم از مرزهای چین تا جاکفشی خانه‌های ایرانی با خود می‌آورند. آلرژی‌های پوستی اولین زنگ خطر این کفش‌ها است که با ترک پا، زخم، بوی نامطبوع، پوست پوست شدن پا، میخچه، قارچ پوستی، سوزش کف پا، ریش ریش شدن و عفونت پوست های دور ناخن و خارش مشخص می‌شود.


گروه اینترنتی ایران لوکس


این البته صرف نظر از قالب‌های غیر استاندارد چینی است که کیفیت را قربانی نرخ تمام شده می‌کنند و سلامت مصرف کننده‌ها را به قیمت کمی می‌خرند. غیر استاندارد بودن این کفش‌ها باعث خمیدگی انگشت‌ها و انحنای کف پا، کوبیدگی زانوها، پرانتزی شدن ساق پا و مشکلات استخوانی و غضروفی ناحیه پا و ستون فقرات می‌شوند و در طولانی مدت، قوس های عرضی پا را از بین می‌برند و کمردرد و خستگی زودرس را در پی دارند.

سرطان در وعده صبحانه‌

آلودگی محصولات چینی فقط برندهای خاص این کشور را درگیر نمی‌کند. برندهای معروف و قدیمی هم وقتی در چین تولید می‌شوند، لب خط خطر قرار دارند. چای کیسه ای‌های لیپتون با قدمت 110 ساله شان مدتی قبل در چین آلوده شناخته شدند و در آزمایشی که از چندین بسته این چای‌ها به عمل آمد، مشخص شد که به پسماندهای آفت‌کش‌ها آلوده هستند.


گروه اینترنتی ایران لوکس


حتی بعضی از آفت کش‌های یافت شده در این لیپتون‌ها از انواعی بودند که وزارت کشاورزی چین استفاده از آنها را ممنوع اعلام کرده بود. اگرچه هشتاد درصد مردم چین بعد از شنیدن خبر این آلودگی که باعث ناباروری یا معلولیت جنین هم می‌شود، قید لیپتون‌های کیسه ای را زدند اما چین هنوز این چای‌ها را به کشورهای آسیایی صادر می‌کند.

نسخه چینی برای مرگ زودرس

مدتی قبل، مرگ چند بیمار که گفته می‌شد به دلیل استفاده از داروی بیهوشی غیراستاندارد جانشان را از دست داده بودند، یک بار دیگر پای چینی‌ها را به بحث‌های سلامت باز کرد. در خبری که شهریورماه امسال به نقل از یک منبع آگاه در بیمارستان شرکت نفت منتشر شد، یک نوجوان 13 ساله که از ناحیه قفسه سینه تحت عمل جراحی قرار گرفته بود به هوش نیامد و همزمان گفته شد تعدادی از بیماران این بیمارستان که عمل زیبایی بینی داشتند هم به هوش نیامدند. این خبر را مدتی بعد محمد مهدی قیامت رئیس انجمن بیهوشی کشور تکذیب کرد و گفت که به هیچ عنوان واردات داروی بیهوشی چینی نداریم و این خبر در حد شایعه است. اما این تکذیبیه با اظهارات بعدی یکی از اعضای کمیسیون بهداشت مجلس، زیر سوال رفت.


گروه اینترنتی ایران لوکس


دکتر جمشید زهی، در گفتگویی که با خراسان داشت گفت: "این خبر حتی اگر شایعه باشد، مجلس آن را مورد بررسی قرار می‌دهد چرا که برخی از گزارش‌ها نیز حاکی از ورود داروهای تقلبی و چینی به کشور است که ضرورت بررسی این موضوع را دوچندان می‌کند." البته دکتر امامی رضوی، معاون درمان وزارت بهداشت معتقد است که این شایعات برای مخدوش کردن اذهان مردم است، تا مردم را به حوزه ارائه خدمات سلامت بد بین کند. وگرنه هیچ داروی بیهوشی چینی در کشور وجود ندارد و تمام داروها یا در داخل تولید و یا از کارخانه‌های معتبر بین المللی وارد می‌شوند.

تنفس در هوای مرگبار

در آلودگی‌های هوای تهران هم حتی پای چینی‌ها در میان است. میزان آزبست در هوای تهران حدود 30تا 50برابر سایر شهرهای پاک دنیا است و متهم ردیف اول این اتفاق، چینی‌هایی هستند که لنت‌های نامرغوبشان در سال‌های اخیر یک جنجال بزرگ به پا کرده است.

اگرچه دو هفته قبل، مدیرکل بازرسی کالای سازمان استاندارد اعلام کرد 26 محموله کالای غیراستاندارد چینی که در میانشان لنت ترمز هم وجود داشته مرجوع شده اند اما انبار لوازم یدکی فروش‌ها و چهار چرخ خودروهایی که در خیابان‌ها می‌چرخند هنوز از لنت‌های چینی خداحافظی نکرده اند.


گروه اینترنتی ایران لوکس


در لنت‌های چینی الیاف نسوز و مقاومی به کار رفته که در هوا آزاد می‌شوند و بدون دیده شدن با هر تنفس در ریه‌های شما جا خوش می‌کنند. سرطان ریه و سرطان حنجره حداقل دستاوردهای لنت‌های چینی هستند که در سال‌های اخیر بیش از هر عامل دیگری هوای تهران را سرطان‌زا کرده اند. سال گذشته وقتی 11نوع لنت مصرفی داخلی و 5نوع لنت خارجی مورد آزمایش قرار گرفتند مشخص شد که تمام این لنت‌ها مقادیری از آزبست را در خود دارند که این مقدار در نمونه‌های مرغوب حدود 5درصد است و در نمونه‌های چینی تا 30درصد هم می‌رسد.


برگرفته از :
راه دانشجو

گروه اینترنتی ایران لوکس

شعری در وصف جنس های چینی

نه تنها پیرهن از چین میاریم
که اقلامی خفن تر از چین بیاریم

برای رفع مشکل از جوانان
در این فکریم که چی از چین بیاریم!

دکانها مملو از پوشاک چینی است
از این پس رختکن از چین بیاریم

چراغ مه شکن وقتی نداریم
چراغ مه شکن از چین بیاریم!

گلاب قمصر کاشان گران است
بیا مُشک خُتن از چین بیاریم

به هر صورت به سود ماست کلا
اگر حتی لجن از چین بیاریم

به جای رستم دستان و سهراب
فامیل های جومونگ از چین بیاریم

پر طاووس در دنیا گران است
دماغ کرگدن از چین بیاریم

اگر با زلزله تهران فرو ریخت
بدم نیست یک پکن از چین بیاریم

دهنها خسته شد از نطقهامان
یدک باید، دهن از چین بیاریم

ترقه، فشفشه، باروت، موشک
خطرناکه حسن! از چین بیاریم

خلاصه جنس کشور گشته چینی
فقط مانده وطن از چین بیاریم

بیا تا دست یکدیگر بگیریم
و سر تا پا بدن از چین بیاریم

ولی، شاید، اگر، داریم، اما
یقینا، واقعا از چین بیاریم

خلاصه منفعت فعلا در این است
تا هر چی که بخواین از چین بیاریم


شعر از : مهدی استاد احمد

 


[ دوشنبه 91/11/9 ] [ 10:19 عصر ] [ مسافر01 ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب

کد موسیقی برای وبلاگ

کد تغییر شکل موس