به نقل از مجله نسل امروز:یاغی است و روحیهای سرشار از اعتراض دارد، اما در پسِ این شخصیت معترض، یک پسر دوستداشتنی منتظرتان است. میگوید بچه ناصرخسرو است، اما بارها خانهبهدوشی را تجربه کرده و در محلههایی مثل اکباتان و شمشیری زندگی کرده است. حرف از "یاسر بختیاری" است. پسر جوانی که حالا 30ساله است و از سال 80 موسیقی را بهصورت حرفهای آغاز کرده و تا امروز کارش را با اسم هنری "یاس" ادامه داده است. ستاره ریزنقش موسیقی رپ که در اغلب آثارش به بیان معضلات اجتماعی میپردازد میگوید امروز بیش از هر چیزی به دنبال امنیت و آرامش است و ترجیح میدهد مسائل و مشکلات را از راه فرهنگی حل و فصل کند. گفتوگو با یاس در شرایطی انجام شد که پسر دوستداشتنی قصه ما بهخاطر رساندن مادرش به ترمینال، کمی دیر به ما رسید، اما وقتی رسید بدون تعارف و ترس به تمام سئوالات ما پاسخ داد و ترسی از به چالش کشیده شدن نداشت. شاید کمتر کسی حاضر باشد نسبت به گذشته تلخی که داشته حرف بزند. اما یاس با وجود غروری که دارد، به روزهای سختی که در کودکی داشته اذعان میکند و میگوید در کودکی عقدههای زیادی داشته که نوشتن را برای خالی کردن این عقدهها، بهترین راه دیده و انتخاب کرده است.
دوست داشتم مجاز شوم اما
- تو یک مدتی دنبال این بودی که مجوز بگیری و به صورت مجاز کار کنی، اما از یک جایی به بعد به نظر میرسد این موضوع را رها کردی. میتوانیم بگوییم که یاس دیگر دنبال مجوز نیست؟
ماجرای مجوز در این چند وقت در مورد من خیلی بزرگ شده و بیش از اندازه به آن پرداخته میشود. داستان مجوز گرفتن من برمیگردد به چیزی حدود 9سال پیش که دوست داشتم مجاز شوم و اقداماتی برای گرفتن مجوز هم انجام دادم. حتی مقطعی آقای فرشید رحیمیان به من گفت آهنگهایت را به ثبت رساندم، اما وقتی دوباره پیگیر شدم متاسفانه فقط جواب منفی شنیدم و همه دست رد به سینه من زدند.
- منطق و دلیلشان برای اینکه به تو مجوز نمیدادند چه بود؟
مانع اصلی سبک رپ بود! کلمهای به اسم رپ در ایران جایگاه خاصی ندارد و نمیتواند بهعنوان سبک موسیقی مطرح باشد. همان روزها بود که در دانشگاه شیراز همایش ملی آسیبشناسی برگزار شد و من را هم بهعنوان خوانندهای دعوت کردند که از آسیبهای اجتماعی حرف میزنم، اما در نهایت تلاش کردند من را در آن همایش بکوبند که البته به هدف خود نرسیدند. صادقانه میگویم من خیلی دنبال مجوز بودم و برایش دوندگیهای زیادی انجام دادم اما آن موقع کسی از من حمایت نکرد و امروز دیگر بهدنبال مجوز نیستم. نمیدانم چرا، اما انگار همیشه باید انسان خودش را از راههای مختلف نشان دهد تا بعد بگویند تو لیاقت مجاز شدن را داری! من باوجود اینکه یک خواننده زیرزمینی محسوب میشوم، اما چارچوبهای خودم را در کارم لحاظ میکنم.
- چرا دیگر به مجوز فکر نمیکنی؟
چون سانسور حرف هایم برایم قابل قبول نیست. برای یک رپر، سانسور شدن حرفهایش بدتر از همه چیز است. همانطور که گفتم من در موسیقی زیرزمینی خودم چارچوبها را رعایت میکنم. چرا باید شعرم را به دست کسی بدهم که تایید یا تکذیب کند! این افکار من است و دوست دارم مردم افکار من را بشنوند.
- جرقه این تغییر از کجا زده شد؟
من آن روزها خیلی رپ گوش میکردم، مخصوصا کارهای توپاک را خیلی دوست داشتم. او کسی بود که بهخاطر پرداختن به مسائل تبعیضنژادی وارد سبک رپ شده بود و شخصیت یاغی داشت و در نهایت هم در سن 25 سالگی به قتل رسید.
- این یاغیگری در تو هم وجود داشت؟
صددرصد. روحیهای که در آن سن و سال داشتم اصلا با روحیهای که الان دارم قابل قیاس نبود. الان یک پسر آرام هستم که فقط به کار خودم میرسم اما آن روزها نمیتوانستی چنین شخصیتی را در من ببینی
- پس تصمیم گرفتی آن روحیه یاغی را به موسیقیات منتقل کنی
بله، اما الان دیگر 30 ساله هستم و مثل همه آدمها بهدنبال امنیت و آرامشم. امروز من در تراکهایم بهدنبال امنیت و آرامش هستم. گرچه هنوز هم اگر لازم باشد یاغی خواهم شد اما تمام تلاشم را بهکار میبندم که مسائل را به شکل فرهنگی حل کنم.
- "کسی از گربههای ایرانی خبر ندارد" فیلمی است که در مورد موسیقی زیرزمینی ایران ساخته شده، با اصل این فیلم موافق هستی؟
صدرصد موافقم که باید در مورد این موضوع حرف زده میشد، اما من ترجیح میدهم سیر صعودی یک هنرمند در فیلم به تصویر کشیده شود؛ بهطور مثال قصه یک خواننده زیرزمینی که از زیرزمین کارش را آغاز میکند و در ادامه موفق هم میشود. اگر اینطور بود نور امید در دل کسی که میخواهد کار کند روشن میشد، اما با ساختاری که شاهد بودیم هرگز نمیتوان به امیدبخش بودن آن فکر کرد و امیدوار بود.
- شاید یکی از دلایلی که به تو هم مجوز نمیدهند این است که آهنگهایت به نوعی باعث نشان دادن بدیهای جامعه میشود
من برای همه این مسائل فکر کرده ام و راه حل دارم. شما آمریکا را ببین، فقر در این کشور هم وجود دارد اما وقتی میخواهد خود را به دنیا معرفی کند لاسوگاس، کاخ سفید، منهتن و… را نشان میدهد. بهشخصه معتقدم اگر قرار است فلان محله فقیرنشین تهران نشان داده شود باید محلههای زیبا و متمولنشین هم به تصویر کشیده شود. در نهایت من در آهنگهایم معضلات را بیان میکنم اما وقتی یک نفر پیدا میشود که فیلم توهینآمیز 300 را تولید میکند، فریاد میزنم که تو کی هستی که در مورد ایران صحبت میکنی؟
- چرا نکات مثبت جامعه را در آهنگهایت مطرح نمیکنی؟
ذات رپ اعتراض است. خاطرات منفی من خیلی بیشتر از خاطرات مثبت زندگی است و از طرفی احساس میکنم جامعه به کسی مثل من هم نیاز دارد که نکات منفی اجتماع را رصد کند و در انتها وجه مثبت موضوع را هم نشان دهد. من اگر از نکات منفی صحبت میکنم در نهایت میگویم میشود به آینده هم امید داشت. در واقع من معضلات را میگویم و در نهایت وجه مثبت و شاید امیدواری را به او نشان میدهم و از او میخواهم کمی بیشتر روی آن موضوع فکر و تامل کند.
- جامعه چقدر به تو لطمه زده که اینقدر منفینگر شدهای؟
اینها برمیگردد به گذشته من. فقر شدید در زندگی، بدهکاری، بیکاری و در یک کلام باتلاقی که من و خانوادهام هر روز بیشتر در آن احساس غرق شدن میکردیم، باعث شد چنین روحیهای پیدا کنم و از این معضلات صحبت کنم.
- مهمترین دلیلی که باعث شد به سمت رپ بیایی چه بود؟
من از همان دوران کودکی دست بهقلم بودم و خوب مینوشتم. داستانهایم طوری بود که دیگر برای نوشتن نیاز به تخیل نداشتم و حقایق زندگیام را در قالب داستان مینوشتم. آن سالها تنها راهی که برای خالی کردن عقدههایم پیش رو داشتم، نوشتن بود. البته یک دورهای کارهای دیگری را هم برای خالی کردن خودم تجربه کردم که البته مسیرهای درستی نبود. مثلا یک مدتی خیلی دعوا میکردم یا وقتی پولدارها را میدیدم با نگاه خیلی منفی با آنها برخورد میکردم، اما بعد از مدتی حس کردم این راهی نیست که بخواهم با آن به یک آینده روشن برسم. آن زمان واقعا کسی هم نبود که بگوید یاسر این راهی که داری طی میکنی به جای خوبی ختم نمیشود، نمیدانم چه شد که با خودم به این نتیجه رسیدم که باید مسیرم را تغییر دهم.
- با اینکه در کودکی با فقر دست و پنجه نرم میکردی چرا بهدنبال پول درآوردن نرفتی؟
برای من مهم این بود که حرف بزنم. "من ادامه میدم تا وقتی که حرف هست/ آتشفشان رو نمیشه با برف بست"؛ من از نظر درونی خیلی بهم ریخته بودم و اگر حرف نمیزدم معلوم نبود چه سرنوشتی برایم رقم میخورد. شاید الان من را در جوی آب پیدا میکردید شاید هم پای چوبه دار! در واقع در محیطی بزرگ شدم که پتانسیل این کارها را داشتم، اما خودم تلاش کردم که مسیر زندگیام را تغییر دهم.
- برای خواندن رپ چه فشارهایی را متحمل شدی؟
اولین ترکش این بود که هیچکس ما را حساب نمیکرد. هیچوقت فراموش نمیکنم که یک روز وقتی برای ضبط پشت میکروفون یکی از استودیوهای تهران قرار گرفتم، صدابردار دکمه STOP را فشار داد و به من گفت، اینجا جای هنر است نه روزنامه خواندن!
- این برخورد باعث نشد ناامید و سرخورده شوی؟
نه، اصلا.
- باتوجه به اینکه این سبک در ایران سابقه و البته آیندهای هم نداشت، چرا ناامید نشدی؟
من میخواستم به این وسلیه خودم را خالی کنم و حرفهای دلم را بزنم. برای من مهم نبود که دیگران چه چیزی میگویند. من آن روزها کار هم میکردم، از صبح ساعت 8 به شرکت بازرگانی عمویم میرفتم و تا ساعت 6 بعدازظهر آنجا مشغول بودم، از ساعت 6 هم با پیکانی که داشتیم تا ساعت 11 شب مسافرکشی میکردم و بعد از اینکه ماشین را جلوی خانه پارک میکردم، به خانه یکی از دوستانم(ملکی) که هنوز هم که هنوز است خودم را به او مدیون میدانم، میرفتم و با هم موسیقی کار میکردیم. من شش سال به این شکل زندگی کردم، شش سال خواب برایم معنا نداشت و فقط به هدفم میاندیشیدم.
ریا کار نیستم
مردم همه با سیلی صورتشان را سرخ نگه میدارند، اما من رک و پوست کنده از دردهایم صحبت کردم تا شاید تجربیات من به نجات یک انسان دیگر کمک کند. من همه مردم کشورم را دوست دارم حتی آنهایی که حرفهای مرا ریا میبینند. بعضی مسائل هست که در شرایط عادی ریا محسوب میشود، اما در این شرایط فکر میکنم ریا معنایی ندارد.
نفسم از جای گرم بلند نمی شود
بهنظر من در سبک رپ اول باید خودت را به مردم معرفی کنی؛ من در تراکهایم به مخاطبم گفتم که نفسم از جای گرم بلند نمیشود و کسی هستم که در زندگی سختیهای زیادی را متحمل شدهام. یاس از روی شکمسیری حرف نمیزند. یاس خواننده هدفمندی است و اگر حمل به خودستایی نباشد هیچکسی را مثل خودم هدفمند ندیدهام.
- با این تفاسیر هیچوقت به سمت خلاف کشیده نشدی، مثلا اعتیاد؟
نه، هیچوقت.
- اما یکبار یکی از برنامههای تلویزیونی تو را متهم به اعتیاد کرد !
سکوت بزرگترین واکنش به اینگونه کارهاست. واقعا به اینطور افراد چه جوابی باید داد؟ درآن برنامه به من نسبت اعتیاد دادند و گفتند درست است که یاس از مبارزه با اعتیاد صحبت میکند اما شاید خودش بدش نمیآید که از موادمخدر استفاده کند و این درحالی است که من تا به امروز در زندگیام هیچکدام از موادمخدر را حتی لمس هم نکردهام.
- یکی از وبلاگها مطلبی منتشر کرده بود در اینباره که یاس شیطانپرست است؛ در این مورد چه نظری داری؟
اصلا نمیتوانم بفهمم چطور میتوانند راجع به منِ یاسر چنین صحبتهایی را عنوان کنند. آمدهاند و اشعار من را به شیطانپرستها وصل کردهاند که واقعا جای تعجب دارد. این وصلهها به من نمیچسبد.
- دوست خاصی داشتی که نگذاشت به سمت خلاف بروی؟
نه، شاید باورت نشود اما در آن دوره بیش از هفتاد درصد از دوستان من خلاف بودند.
- خبری از دوستان آن روزهایت داری؟
اکثرشان فوت کردند.
- الان که یاد آن روزها میافتی، چه حالی پیدا میکنی؟
حالم بد میشود وقتی به دوستان آن روزهایم فکر میکنم. بعضی از آن بچهها واقعا بچههای خوبی بودند، اما سرنوشت آنها طوری بود که خیلی زود از دنیا رفتند.
- در مقابل این همه مشکل چطور توانستی تاب بیاوری و بحرانهای مختلف را مدیریت کنی؟
بههرحال هر کسی یک پتانسیلی دارد. شاید اگر کس دیگری جای من بود، دوام نمیآورد و خسته میشد. البته من خیلیها را میشناسم که با وضعیتی به مراتب بدتر از من روبهرو بودهاند و درد کشیدهاند. شما اگر امروز زندگی کودکان کار را رصد کنی، میبینی که هرکدام از آنها داستان پیچیدهای دارند که در فیلم و کتاب و سریال هم نمیگنجد. من این را میدانم که خیلیها شرایط خانوادگی بدتری نسبت به من داشتند اما از آنجایی که خودم را همجنس و همدرد آنها میدانم سعی میکنم با کارهایم التیامی باشم بر دردهای آنها. بعضیها میگویند تو با آهنگهایت داغ دل ما را تازه میکنی اما بهنظر من این حرف اشتباه است. کسی که این حرف را میزند از واقعیت فرار میکند و دردهایش را باور نمیکند. انسان وقتی مشکل را باور میکند، میتواند برایش راهحل پیدا کند.
- از داستان زندگی دیگران هم در سوژههایی که به آنها میپردازی، استفاده میکنی؟
بله، مثلا یک ایمیل به دست من رسید که در آن یکسری عکس بود، دیدن این عکسها باعث خلق آهنگ "از چی بگم" شد. یا مثلا یکی از دوستان نزدیکم که مرتب ورزش میکرد و شرایط جسمانی فوقالعادهای داشت، گرفتار اعتیاد شد و با بحران عجیبی روبهرو شد اما با ارادهای که داشت ترک کرد که دیدن سرنوشت او باعث شد آهنگ "تمومش کن" خلق شود.
- خانوادهات با فعالیتت در سبک رپ مخالفتی نداشتند؟
آن اوایل خانوادهام کارم را زیاد جدی نمیگرفتند، اما الان وقتی قطعه جدید را آماده میکنم، با ذوق و شوق در مورد کارم از آنها نظر میخواهم، بههرحال مسلما عزیزانت اولین کسانی هستند که نظرشان برایت مهم است.