در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند
در دل هر عاشقی عباس مأوا می کند
هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین
ثبت نامش را فقط عباس امضا می کند
::
::
پدر آمد دل شب گوشه ویرانه به خوابم
ریخت از دیده بسی بر ورق چهره گلابم
گفت رویت ز چه نیلی شده زهرای سه ساله
مگر از باغ فدک بوده به دست تو قباله
::
::
بر نیزه ، سری به نینوا مانده هنوز
خورشید ، فرا ز نیزهها مانده هنوز
در باغ سپیده ، بوته بوته گل خون
از رونق دشت کربلا مانده هنوز
::
::
هر چه آمد به سرت من سر نی بودم و دیدم
آن چه را زخم زبان با جگرت کرد شنیدم
تو کتک خوردی و من بر سر نی آه کشیدم
این بلایی است که روز ازل از دوست خریدم…
::
::
میروی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامیگذاری. اندوهت را بر صورت خرابه میپاشی و میگذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی.
::
::
عالم همه محو گل رخسار حسین است
ذرات جهان درعجب از کار حسین است
دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
یعنی که خدای تو عزادار حسین است
::
::
عمه جان باغ ولایت ثمر آورده برایم
عوض میوه نایاب سر آورده برایم
سر باباست که خون جگر آورده برایم
صورت غرقه به خون از سفر آورده برایم
::
::
من رقیــــه دخترشیرین زبان شــــــــاه دینم، غنچه ی پژمرده ی بـــــــاغ امیــــرالمومنینم
هردوعالم دردعا،محتاج دست کوچک مــــن، تاابدحاجـــت رواگردنــــدازیک آمینــــــــــــــــم
::
::
الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع)
هر چیز که داشت بی ریا داد حسین (ع)
یعنی که تأملی کنید ای یاران !
آن هستی خود زکف چرا داد حسین (ع)؟
::
::
گریه نکن! خرابههای شام، گهواره توست هزاران فرشته برایت آغوش گشودهاند، گریه نکن! ارکانِ این هنگامه، روزی بر صخرههای تاریخ نوشته خواهد شد
::
::
عالم همه قطره اند و دریاست حسین
خوبان همه بنده اند و مولاست حسین
عزاداریتان مقبول
::
::
آه ای دوشیزه شبهای شیون و شعر! از این پس بر آغوش خسته ویرانهها، خوابِ پروانههایی را میبینی که بر شاخههایِ نازکِ احساست یخ میزنند.
::
::
السلام ای وادی کرببلا
السلام ای سرزمین پر بلا
السلام ای جلوه گاه ذوالمنن
السلام ای کشته های بی کفن
::
::
ای شام! ای پیچیده در حرارت عصیان! محکمتر بزن این تازیانههای پی در پی را که فردا از جای تازیانهها، هزاران بهار جوانه خواهد زد. خرابههایت، آرامگاه ملایکیست که بر دیوارههای ویرانِ شرم سر میکوبند
::
::
ای عمه بیا تا که غریبانه بگرییم، رو از وطن و خانه، به ویرانه بگرییم
پژمرد گل روی تو از تابش خورشید، در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم
::
::
به یکتایی ، قسم یکتاست عباس
به مردی شهره دنیاست عباس
اگر چه زاده امالبنین است
ولیکن مادرش زهراست عباس
::
::
همواره تجّسم قیام است حسین (ع)
در سینة عاشقان ، پیام است حسین (ع)
در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوز
دل چسبترین شعر کلام است حسین (ع)
::
::
گرچه سه سال بیشتر ندارد، اما صدسال شکایت از این اندک سال دارد؛ شکایتهایی که تاب باز گفتنشان را ندارد. بغضها روی هم جمع شده است و به یکباره میخواهد فوران کند
::
::
اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین
مویم ز غصه رشته ی مهتاب شد حسین
هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو
از بس که سوختم جگرم آب شد حسین
::
::
برای باغبان یاس آفریدند
علی را أشجع الناس آفریدند
وفا داری و مردی و شجاعت
یکی کردند و عباس آفریدند
::
::
سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم، روز خود را به چه روزی بنگر شب کردم
تازیانه چو عدو بر سر و رویم میزد، ناامید از همه کس روی به زینب علیهاالسلام کردم
::
::
نبودی طعنه خار بیابان پای ما را زد، زبان کوفه خیلی حرفها را پشت بابا زد
میان راه دستی گوشوار از گوش من چید و به دور از چشمهایت زخم سیلی بر رخ ما زد
::
::
اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد
دل را حرم و بارگه خون خدا کرد
اس ام اس و پیامک های محرم 91
::
::
جرم او را کسی نمیدانست، جرم پروانه را نمیدانند
آنچه مردم شنیده میگویند ، رسمِ جانانه را، نمیدانند
چشمها را گشوده، مینالید، در فضای غریبِ ویرانه
مثل شمعی که اشک میریزد، در سکوت حزینِ یک خانه